همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر