الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما