تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
آهای باد سحر! باغ سیب شعلهور است
برس به داد دل مادری که پشت در است
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
بگذار و بگذر این همه گفت و شنود را
کی میکنیم ریشهٔ آل سعود را؟