روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
چه بود سهم زمین و زمان اگر تو نبودی
و سرنوشت تمام جهان؟ اگر تو نبودی
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود