میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود