شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
ای آنکه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
چشمان منتظر خورشید، با خندههای تو میخندد
آه ای تبسم روحانی، هستی به پای تو میخندد
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش
گفتند کی؟ ناله کردی، الشام الشام الشام
افروخت در خاطراتت، تحقیر و دشنام، الشام
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت
مرد آزاده حسین است که بود این هدفش
که شود کشته ولی زنده بماند شرفش
دارم دلی از شوق تو لبریز علیجان
آه ای تو بهار دل پاییز علیجان