پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین
گرچه تا غارت این باغ نماندهست بسی
بوی گل میرسد از خیمۀ خاموش کسی
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...
میخواست که او برهنهپا برگردد
شرمنده، شکسته، بیصدا برگردد
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
هر کس نتواند که به ما سر بزند
در غربت آسمان ما پر بزند