شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت