سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت