تماشا کن تکان شانهها را
حکایت کن غم پروانهها را
آوای نسیم و باد و باران
آهنگ قشنگ آبشاران
کاش تا لحظۀ مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
در سینه اگرچه التهابی داری
برخیز برو! که بخت نابی داری
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
بخواب بر سر زانوی خستهام، سر بابا
منم همان که صدا میزدیش: دختر بابا