شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت
ما دامن خار و خس نخواهیم گرفت
پاداش عمل ز کس نخواهیم گرفت