دیشب میان پنجرهها صحبت تو بود
حرف از دل غریب من و غیبت تو بود
چشمم به هیچ پنجره رغبت نمیکند
جز با ضریح پاک تو صحبت نمیکند
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
یارب به حق منزلت و جاه مصطفی
آن اشرف خلائق و خاتم به انبیا
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست