تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
حق میشود انکار و من انگار نه انگار
منصور سرِ دار و من انگار نه انگار
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید