سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماج هزاران ستم است
چنان شیرینی دنیای ما شورانده دنیا را
که از ما وام میگیرند آیین تماشا را
دریغ است در آرزو ماندن ما
خوشا از لب او، فراخواندن ما
بر شانۀ یارش بگذارد سر را
بردارد اگر او قدمی دیگر را
حُر باش و ادب به زادۀ زهرا کن
خود را چو زهیر، با حیا احیا کن
گیرم که بمانیم بر آن پیمان هم
گیرم برویم تشنه در میدان هم
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
بخوان از چهرۀ طفلانم اینک مشق غربت را
بخوان در گوش خاموشان عالم این مصیبت را
ما همه از تبار سلمانیم
با علی ماندهایم و میمانیم
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
به دست غیر مبادا امیدواری ما
نیامدهست به جز ما کسی به یاری ما
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا