تصور کن تو در سنگر، وَ داعش در کمین باشد
تصور کن جهانت شکل یک میدان مین باشد
حُسنِ یوسف رفتی اما یاسمن برگشتهای!
سرو سبزم از چه رو خونین کفن برگشتهای؟
سینهها با سوختن، ارزندهتر خواهند شد
شمعها در عمق شب، تابندهتر خواهند شد
ماییم در انحصار تن زندانی
ما هیچ نداریم به جز حیرانی
برداشت به امیّد تو ساک سفرش را
ناگفتهترین خاطرۀ دور و برش را