تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
این روزها چقدر شبیه ابوذرند
با سالهای غربت مولا برادرند
هشدار! گمان بینیازی نکنیم
با رنگ و درنگ، چهرهسازی نکنیم
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست