آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
تیر نگذاشت که یک جمله به آخر برسد
هیچکس حدس نمیزد که چنین سر برسد
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست