ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
هميشه بازی دنيا همين نمیماند
بساط غصب در آن سرزمين نمیماند
لبریزم از واژه اما بستهست گویا زبانم
حرفی ندارم بگویم، شعری ندارم بخوانم
از لحظۀ پابوس، بهتر، هيچ حالی نيست
شيرينیِ اين لحظهها در هر وصالی نيست
با اینکه نبض پنجره در دست ماه نیست
امشب جهان به چشم اتاقم سیاه نیست
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو