الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
بیان وصف تو در واژهها نمیگنجد
چرا که خواهر صبری و دختر نوری
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...