الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
نمردهاند شهیدان که ماه و خورشیدند
که کشتگان وطن، زندگان جاویدند
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد؟
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد؟
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
گر به چشم دل جانا، جلوههای ما بینی
در حریم اهل دل، جلوۀ خدا بینی
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...