الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...