الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری
میکند زین دو یکی در دل جانان، اثری
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...