تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
شنیده بود شهادت طنین گامت را
چه خوب داد خدا پاسخ سلامت را
سبزپوشا با خودت بخت سپید آوردهای
گل به گل هر جا بهاری نو پدید آوردهای
بهار و باغ و باران با تو هستند
شکوه و شوق و ایمان با تو هستند
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
خم کرد پشت زمین را، ناگاه داغ گرانت!
هفت آسمان گریه کردند، بر تربت بینشانت!
آقا سلام بر تو و شام غریب تو
آقا سلام بر دل غربت نصیب تو
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
سلام ای بادها سرگشتهٔ زلف پریشانت
درود ای رودها در حسرت لبهای عطشانت