فکر کردی که نمانده دل و... دلسوزی نیست؟
یا در این قوم به جز دغدغهٔ روزی نیست؟
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم