چون گنج، نهان کن غم پنهانی خویش
منما به کسی بی سر و سامانی خویش
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
از «الف» اول امام از بعد پیغمبر علیست
آمر امر الهی شاه دینپرور علیست
این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم
افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
عمریست که دمبهدم علی میگویم
در حال نشاط و غم علی میگویم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم