میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
ای بهانۀ عزیز!
فرصت دوبارهام!
پر کشیدهام، چه خوب!
میپرم به اینطرف، به آن طرف
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
ای نسیم صبحدم که از کنار ما عبور میکنی
زودتر اگر رسیدی و
آفتاب، پشت ابرهاست
در میانههای راه
پل، بهانهای معلّق است
تا به اتّفاق هم از آن گذر کنیم
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی