به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی