بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
امشب شهادتنامۀ عشاق امضا میشود
فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا میشود
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من