یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید