تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس
میشود بر شانۀ لطفت پریشان گریه کرد
پابرهنه سویت آمد مثل باران گریه کرد
بلبل چو یاد میکند از آشیانهاش
خون میچکد ز زمزمۀ عاشقانهاش
ساز غم گر ترانهای میداشت
آتش دل، زبانهای میداشت