پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
حوادث: آتش و، ما: خار و، غم: دود و، سرا: بیدر
از آن روزم سیه، دل تیره، لب خشک است و مژگان تر
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما