پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
محمّدا به که مانی؟ محمّدا به چه مانی؟
«جهان و هر چه در او هست صورتاند و تو جانی»
آسمان ابریست، آیا ماه پیدا میشود؟
ماه پنهان است، آیا گاه پیدا میشود؟
چه کُند میگذرد لحظههای دور از تو
نمیکنند مگر لحظهها عبور از تو
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
گرفته درد ز چشمم دوباره خواب گران را
مرور میکنم امشب غم تمام جهان را