پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست