سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است