خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
او آفتاب روشن و صادق بود
گِردش پر از ستارۀ عاشق بود
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
شروع نامهام نامی کریم است
که بسمالله الرحمن الرحیم است
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
قیامت غم تو کمتر از قیامت نیست
در این بلا، منِ غمدیده را سلامت نیست
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟