وقتی در خانۀ علی میلرزد
دنیا به بهانۀ علی میلرزد
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
گاهگاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد، خدا را، دریاب
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت
هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم