ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
ای تا به قیامت علم فتح تو قائم
سلطان دو عالم، علی موسی کاظم
سلامٌ علی آل طاها و یاسین
سلامٌ علی آل خَیرِ النَّبِیِّین
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام