ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
پس سرخ شد عمامۀ آن سیّد جلیل
تیغ آن چنان زدند که لرزید جبرئیل
جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
سر زد ز شرق معركه، آن تیغ گرمْسیر
عشق غیور بود و برآمد به نفی غیر
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود