چقدر این روزهای سرد سخت است
و پیدا کردن همدرد سخت است
سپیداران نشانی سرخ دارند
همیشه آرمانی سرخ دارند
او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
با داغ مادرش غم دختر شروع شد
او هرچه درد دید، از آن «در» شروع شد