ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام