خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
دلا غافل ز سبحانی، چه حاصل؟
مطیع نفس و شیطانی، چه حاصل؟
خدایا! داد از این دل، داد از این دل
که یکدم مو نگشتُم شاد از این دل
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید