مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود