چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
چه رازی از دل پاکت شنیدند؟
درون روح بیتابت چه دیدند؟
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
جاری استغاثهها ای اشک!
وقت بر گونهها رها شدن است
سلام ما به حسین و سفیر عطشانش
که در اطاعت جانان، گذشت از جانش