عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت