بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من