آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟