ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را