ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
مثل پرندهای که بیبال و پر بماند
فرزند رفته باشد اما پدر بماند
کسی مانند تو شبها به قبرستان نمیآید
بدون چتر، تنها، موقع باران نمیآید
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را
پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم