تابید بر زمین
نوری از آسمان
میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم