غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن
فردوس سائل کرم توست یا حسن
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس
لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس
چون بر او خصم قسم خوردۀ دین راه گرفت
بانگ برداشت، مؤذّن كه: خدا! ماه گرفت
ای شیرخدا و اسد احمد مختار
در بدر و احد لشکر حق را سر و سردار
از غربتت اگرچه سخنهاست یا علی
دنیا دگر بدون تو تنهاست یا علی
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت